دفتر فنی رایا – مدیر دفتر

تازه داشتم از دانشگاه فارغ التحصیل می‌شدم. چند سالی بود با کافی نت‌ها و تایپ و تکثیری‌های یزد، کار ترجمه انجام می‌دادم. داستان دفتر فنی رایا از یک همچین جایی شروع شد.

سال شروع: 1384

سال پایان: 1390

سمت: مدیر دفتر فنی 

همکاران: محسن حجازی، ابوالفضل کیانی، سمیه عربی، حسین گلشن، حامد جعفری، خانم دهقان، خانم میرحسینی

علت خروج: مهاجرت به تهران 

شغل بعدی: عضو تحریریه

داستان دفتر فنی رایا 

من، تمام سال‌های دانشجوییم رو کار هم می‌کردم. مثل خیلی دیگه از دانشجوها. کاری که بلد بودم و می‌دونستم زود به پول می‌رسه هم ترجمه از انگلیسی به فارسی بود. خرجش یه دیکشنری بود و البته کل دوران راهنمایی و دبیرستان رو هم رفته بودم کلاس زبان برای یه همچین روزی.

اول با تایپ و تکثیر سعیدنیا شروع کردم. نبش تقاطع خیابون شهید قندی و میدون اطلسی. سر یه کوچه‌ای که الان اسمش یادم نیست. وقت‌هایی که بقیه داشتند درس می‌خوندن، من داشتم ترجمه می‌کردم. برای همه! از شاگرد اول ورودی‌های 79 تا تنبل‌ترین دانشجوی کل دانشگاه، یه بار ترجمه‌های من رو دیده بودند.

به مرور یه تایپ و تکثیر شد دو تا و سه تا و … خلاصه یه روز چشم باز کردم و دیدم که دارم با چند جای مختلف کار می‌کنم.

میثم امینی، دوستم که البته اون موقع واسه خودش کافی نتی داشت و چند تا کسب‌وکار اینترنتی رو می‌چرخوند، چند بار در گوشم خوند که بیا و برو یه تایپ و تکثیر بزن. میثم و محسن بختی، جزو اولین کسایی بودن که یه ISP آوردن توی یزد. اسمش بود گیتی نما.

گیتی نما چند تا کافی‌نت هم داشت و من هم مشتریش بودم و البته بعدها، مترجم کافی‌نت‌ها. 

الغرض! به پیشنهاد میثم، البته بعد از اتمام شراکتش با محسن بختی، تصمیم گرفتم یه دفتر فنی روبروی در دانشگاه یزد بزنم و شروع به کار کنم.

این دفتر فنی، حدودا 5 سال کار کرد. اگر بخام مثل بقیه باشم! باید بگم ما استارت‌آپی شروع کردیم! اما حقیقت اینه که اصلا نمی‌دونستم چیزی به اسم استارت‌آپ هم هست. شاید حتی سال 84 که من دفتر فنی رو افتتاح کردم، معدود آدمایی می‌دونستن استارت‌آپ چیه.

من، سه سال از این پنج سال رو مدیر دفتر بودم. توی این سه سال، از ترجمه، تحقیق، پایان‌نامه تا تایپ و تکثیر و پلات و کپی رنگی و سیاه و سفید و چاپ روزنامه دانشجویی و ریسوگراف و … هرکدوم رو که بگین انجام دادم. 

این وسط، به یه مجموعۀ شناخته‌شده تبدیل شدیم و تونستیم با میثم، چند تا کار خوب انجام بدیم. رشدمون بد نبود و خب، تا وقتی که مشغول به کارش بودم، از خودم و کاری که انجام می‌دادم رضایت کامل داشتم. 

زندگی توی این دوره، برای من فقط کار بود. جز کار، چیز دیگه‌ای نداشتم و جز کار به چیز دیگه‌ای فکر نمی‌کردم. همین بود که موجب شد خیلی وقت‌ها، جنبه‌های دیگه‌ای از زندگیم از دست بره و این، شد مساله‌ای برای اینکه درس رو رها کنم و دیگه دنبال درس نرم. در کنارش جوان هم بودم و مسائل و مشکلاتی با خانواده‌ام هم داشتم. 

یه نکتۀ مهم دیگه هم این بود که در همین زمان، دوستای خوبی که داشتم هم از یزد رفتند و من، تقریبا توی یزد تنها شدم. حالا، من یه آدمی بودم که برای خودش کسب و کاری داشت، حمایت خانواده رو کمتر داشت و دوستی هم نداشت که بتونه به امیدشون سر پا بمونه. البته دوستای زیاد دیگه‌ای هم بودند. اما دوستایی که دوست داشتم کنارشون باشم، اون روزها کنارم نبودند. این شد که یک شبی، بعد از کلی بالا و پایین کردن، تصمیم گرفتم کسب و کارم رو رها کنم و از یزد برم. 

من، سال‌ها بود که رشد و پیشرفت خودم رو توی یزد نمی‌دیدم. اما خب، بسته به شرایطی که داشتم، مجبور شده بودم بمونم و توی یزد به فعالیت خودم ادامه بدم. اینجا قراره فقط از کار حرف بزنم اما باید بگم هم توی زمینه سیاسی و هم اجتماعی و هم خانوادگی، یزد رو بستر مناسبی برای پیشرفت خودم نمی‌دونستم. مثل همین حالا که حس می‌کنم ایران برای جلو رفتن آدم متوسطی مثل من هم کوچیکه و دیگه جایی برای موندن و انرژی گذاشتن نیست. 

این شد که از خرداد 1387 یزد رو برای همیشه ترک کردم و راهی تهران شدم.  

دفتر فنی رایا،‌بعد از این تاریخ، به برادرم سپرده شد و من، از تمام مزایا و حقوقی که توی اون داشتم گذشتم. 

تجربۀ من از دفتر فنی رایا 

من توی دفتر فنی رایا، تجربه‌های موفق و ناموفق زیادی داشتم. نمی‌تونم بگم برای نقطۀ شروع جای خوبی رو انتخاب نکرده بودم. همون چیزی بود که می‌تونستم از پسش بربیام و فکر می‌کنم از پسش بر اومدم. اشتباه‌های زیادی داشتم و کارهای خوبی هم انجام دادم. اما هرچه بود، کمتر از من بود. حس می‌کنم شاید اگر رفته بودم جای دیگه‌ای، برای کسی کار کرده بودم و به رشدم ادامه داده بودم، شاید حالا نتایج بهتری می‌گرفتم. 

اما بزرگترین مزیت این دفتر فنی برای من این بود که بفهمم می‌تونم چند نفر آدم رو بخوبی و با کمترین میزان مشکل هدایت کنم و برای انجام یه پروژۀ موفق از وجودشون بهره‌مند بشم. ضمن اینکه دوست‌های خوب و بد زیادی هم توی همین دفتر فنی پیدا کردم.